از هر دری سخنی 2!
دخترک پاییزی من دومین پاییز زندگیش را هم پشت سر گذاشت....
هندوانه شیرین و دوست داشتنی یلدای پارسالمان که آن زمان یک نوزاد نرم و ابریشمین سه ماهه بود..امسال شب یلدایمان را با شیرین کاریها و خنده های دلفریبش به یاد ماندنی تر از همیشه کرد..میز آجیل و تنقلات هم در این میان از یورشهای بی امان دخترک کنجکاومان بی نصیب نماند..فسقلی 15 ماهه من مشتهای کوچکش را از آجیل و شیرینی و هر چه که به دستش می رسید پر می کرد و تا به خودمان بجنبیم پا به فرار می گذاشت! تا همه غنایمی را که از میز به دست آورده در گوشه و کنار خانه پخش و پلا کند..
با این حساب چاره ای برایمان باقی نگذاشت به جز جمع کردن بساط شب یلدا از روی میز آن هم قبل از نیمه شب!
هندوانه خوشمزه یلدای سال قبل که امسال خودش با دست برایمان آب هندوانه می گرفت!
اولین هفته زمستانی امسال هم با تعطیلات یک روز در میان، فرصتی شد برای ما تا با تعطیل کردن روزهای بین تعطیلی و طولانی تر کردن این تعطیلات زمستانی..چند روزی از هوای دود آلود و آسمان خاکستری شهر دور شویم و از نفس کشیدن در هوای دلچسب و پاک کوهستان لذت ببریم...بارش برف و منظره زیبای کوهستان سپید پوش هم خوشی سفرمان را تکمیل کرد
پسرک لپ قرمزی یخ کرده از سرمای من..که با وجود بارش تند برف و هوای چند درجه زیر صفر، رضایت نمی داد که سوار ماشین شود
ولی بر خلاف او خواهر کوچکش استقبال چندانی از ماندن در هوای سرد و زیر بارش برف نمی کرد..و ترجیح می داد روی صندلیش بنشیند و از پشت شیشه ماشین نظاره گر برف بازی و بدو بدوی برادرش باشد..هر چند که خود ما هم بعد از چند دقیقه ماندن در هوای آزاد و بعد از اینکه بارش آرام و رقصان دانه های برف به کولاکی تند تبدیل شد..با چشمان نیمه بسته به ماشین برگشتیم و فهمیدیم که تصمیم عاقلانه را دخترمان گرفته!
این روزها نوشیدن لیوانی آب در خانه ما باید پنهانی و دور از چشم دخترمان باشد!نبات کوچولوی شیرینم حتی با شنیدن صدای ریختن آب در لیوان هم هوس آب خوردن می کند و لیوان را که به دستش می دهی یک جرعه اش را می نوشد و با بقیه اش هم سر و کله خودش و در و دیوار خانه را آبپاشی می کند!
به محض بیدار شدن از خواب هم اولین کلمه ای که به زبان می آورد * آبه* است!..آن هم با لحن شیرین خاص خودش و تاکید زیاد بر روی بخش دوم..آبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!
گل گیسوی خوش بو و لطیف تازه از حمام در آمده ام..که در فاصله آماده کردن لباسهایش ،فرصت را غنیمت شمرده تا سری به کشوهای اتاق خواب ما بزند! آن هم با عجله و دوان دوان ..قبل از ان که به دلیل خرابکاری و ریخت و پاش از اتاق اخراج شود!
شارژر لپ تاپ ..بدک هم نیست! البته از نظر لیانا که به انواع و اقسام وسایل سیم دار علاقمند است!
و دختر مستقل من که ترجیح می دهد خودش کارهای شخصیش را انجام دهد..
و از معدود مواقعی که از طرف برادر بزرگتر اجازه ورود به اتاق برای لیانا صادر شده! صلح و آرامش موجود در اتاق از صحنه هایی است که به ندرت می توان دید!..معمولا نزدیک شدن لیانا به وسایل و اسباب بازیهای ماهان همان و شروع قیل و قال و کشمکش بین خواهر و برادر هم همان!
آثار زورگویی وروجک فسقلی هم در گوشه چشم ماهانم هویداست!!
البته از حق هم نباید گذشت!..طوری که لیانا اتاق را شخم می زند و زیر و رو می کند هر که باشد حکم به اخراجش می دهد!چه برسد به پسرک حساس و نکته سنج من
و در آخر هم کلوچه های خوشمزه من..که در خارج از اتاق ماهان و وقتی پای وسایلش در میان نباشد!..در صلح و صفا با هم روزگار سپری می کنند!