لیانالیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

لیانا عسل مامان و بابا

                         و ان یکاد

                   

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز                         

                   

         

         فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

                                                                                                                                     

 

دنیای شیرین دوسالگی..

زمان زیادی تا دوسالگی دخترک شیرین زبانمان نمانده..این روزها خانه مان پر شده از قهقه های جانانه و حرف های کودکانه و شور و هیجان و بازی و شیطنت دلبرکان شیرینم..حالا هر روزی که شروع می شود مثل روز قبلمان نیست..عزیز دل مادر هر روز با یک توانایی و پیشرفت جدید شگفت زده مان می کند..   حالا دیگر آن نوپای کنجکاو چند ماه پیش برای خودش کودکی شده که دارد تمرین استقلال می کند و می خواهد هر کاری را آن طور که دلش می خواهد انجام دهد..غذا را باید خودش به تنهایی بخورد..آب را هم در لیوان کوچکش ، آن هم کم کم و با قاشق باید بنوشد!!..سعی می کند خودش جوراب به پا کند..خزانه لغاتش چندین برابر شده، اگر چه کماکان خیلی از لغات این زبان کودکانه را من می فه...
8 شهريور 1394
7464 18 37 ادامه مطلب

روزهایی که گذشت

از آخرین باری که فرصتی دست داد تا وبلاگ را آپ کنم زمان نسبتا زیادی گذشته..این روزها با وجود دختر کوچولوی پرجنب و جوش و وروجکی که دایم دلش میخواهد با زبان شیرین کودکانه اش برایمان بلبل زبانی کند و دلبری ..وقت زیادی برای انجام کارهای دیگر برایم باقی نمی ماند... ماه گذشته بعد از اتمام سال تحصیلی و قبل از شروع کلاسهای تابستانی  ماهانم فرصت کوتاهی داشتیم تا به یک سفر چند روزه برویم..و نهایتا برای این سفر دو شهر تاریخی و زیبای اصفهان و یزد را انتخاب کردیم..شهرهایی که حالا دیگر جاذبه های تاریخیشان برای پسرک هفت ساله ام جالب بود و خاطره انگیز.. و باقی ماجرا به روایت تصویر   سی و سه پل..اصفهان زاینده رود ...
7 تير 1394
6322 28 35 ادامه مطلب

پسر هفت ساله من...

  پسرک دلبند مادر  چند روز پیش شمع  تولد هفت سالگیش را فوت کرد..شکوفه بهاری من که برای اولین بار به من فرصتی بخشید برای عاشقی..عشقی از نوع مادرانه..   ماهان من...عزیزترین مادر..بهشت کوچک من..جانم ارزانی بودنت...                                     هفت سالگیت مبارک آرام جانممم   دختر کوچولوی شیرین خانه ما  هم حالا فاصله چندانی تا بیست ماهگی ندارد..وروجک زبلی که حتی ثانیه ای نمیشود از او غافل شد..و با این اوصاف نوشتن از کودکانه های شیرینش هم کمی سخت میشود..وقتی که حتی برای انجام کارهای شخصیم هم وق...
28 ارديبهشت 1394
7610 25 56 ادامه مطلب

تعطیلات نوروزی

تعطیلات نوروز امسال هم به سرعت برق و باد گذشت و باز هم برگشتیم به روال معمول و همیشگی زندگی.. عید امسال را هم (به خاطر مشکل غذای دختر کوچولومون که کماکان باید غذای جداگانه اون هم به صورت میکس بخوره) ترجیح دادیم که با سفرهای کوتاه و کمی هم تهران گردی بگذرانیم و سفر درست و حسابی اگر خدا بخواهد بماند برای سال آینده.. و اینجوری بود که چند روز اول عید را حسابی از خلوتی و هوای تر و تازه تهران استفاده کردیم و از صبح خروس خون تا عصر  به گشت و گذار توی شهر سپری شد.. ادامه تعطیلات نوروزی هم با دو سفر چند روزه کوتاه تکمیل شد و با بودن دو همسفر عزیز و دوست داشتنی مون لذت این  سفرها هم دوچندان شد..   و  اما نور...
18 فروردين 1394
10924 28 67 ادامه مطلب

نوروز 94

نوروز بمانید که ایام شمایید آغاز شمایید و سرانجام شمایید آن صبح نخستین بهاری که به شادی می آورد از چلچله پیغام شمایید! آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار آن گنبد گردننده آرام شمایید خورشید گر از بام فلک عشق نشاند خورشید شما عشق شما بام شمایید نوروز کهنسال کجا غیر شما بود اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید عشق از نفس گرم شما تازه کند جان افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید ایام ز دیدار شمایند مبارک نوروز بمانید که ایام شمایید                رقص   این چلچله ها، وین همه آوا و نوا همه گویند که از راه رسیده ست بهار ع...
1 فروردين 1394
5955 20 35 ادامه مطلب

پست تصویری!

جشن پایان سال در مدرسه ماهان ماهم به روایت دوربین.. نفس مادر آماده برای رفتن به جشن این قرص نان هم برای گذاشتن سر سفره هفت سین به دست این مرد کوچک سپرده شده بود..دور نان را مد نظر داشته باشید! و شازده من با هفت سینی که از بازارچه خیریه مدرسه برای اتاق خودش گرفته بود..(فسقل خان میفرمان باید هفت سین مجزا داشته باشن!) و عکس دسته جمعی از کلاس اولی ها و مربیان دروس مختلف..                  امسال هم چهار مدل تقویم برای گل پونه هام داشتیم که از هر مدل چند برگ رو به عنوان یادگار توی وبلاگ می گذارم..   ...
23 اسفند 1393
8393 19 36 ادامه مطلب

دخترک 500 روزه من

    دخترک بی همتایمممم 500 روز از ششم مهر ماهی که مهرت در زندگیمان جاری شد گذشت..پانصد روز سراسر خاطره و پر از لحظات شیرین و تکرار نشدنی..لحظاتی که ناگفتنی است و ناشنیدنی.. و تنها باید مادر باشی تا حس کنی آنچه را که در قلبم جاریست..چرا که قلمم را یارای توصیف آن نیست... معبود مهربانم... سپاس برای تک تک ثانیه های اعجاب انگیزی که در سایه لطف بیکرانت و به برکت وجود دلبرکانم برایمان رقم زدی..                   500 روزگیت مبارک گل همیشه بهارمممم                 این بار هم طبق قاعده معمول هر صده یک کیک مامان پز ...
24 بهمن 1393
7211 25 54 ادامه مطلب