سیصد روز زیبا..
دختر کوچولوی قشنگ ما سیصد روزه شد....
سیصد روز قشنگ و رویایی رو در کنار پرنسس نازمون سپری کردیم..
و در سیصدمین روز طبق روال معمول صده ها یک کیک مامان پز هم داشتیم..یک کیک کره ای ساده، اما خوشمزه..کیکی که دخترک چهار دندونه شیرینم هم از اون بی نصیب نموند، هر چند که سهمش کمی بزرگتر از یک عدس بود!
کیک ویکتوریا همراه با مارمالاد توت فرنگی و شکلات خوشمزه تر هم میشه
نفسم حالا صاحب چهار مروارید سفید است..و دندان پنجم هم در آستانه رو نماییست..
یک روز گرم آفتابی لیانا رو برای آب بازی به تراس بردیم..اما بر خلاف ماهانم که از بچگی عاشق آب بازی بوده و هست ، دخترکم چندان از این برنامه استقبال نکرد! و بعد از چند دقیقه که اون هم به بازی با بند لباسش گذشت!..صدای اعتراضش بلند شد و ما رو مجبور کرد که بند و بساط تفریحات تابستونی رو جمع کنیم!
پسرک عاشق آب و آب بازی من..که از آب تنی نیمروزی در تابستانهای گرم لذت بسیار می برد...
دو تا خوشگل خوشمزه من!
و دخترک نازدونه من در حال تحقیقات انگشتی!
و این بار با انگشت حیرت بر دهان
و خرید های لیانایی از نوع اسباب بازی...