نوپای سیزده ماهه هشت دندانه!
و اما داستان ما و دخترک سیزده ماهه در این روزها...
فسقلی شیرینم چند روز مانده به تولد یک سالگیش اولین قدمهای مستقل زندگیش را برداشت..و حالا بعد از گذشت یک ماه به اندازه ای در راه رفتن تبحر پیدا کرده که در چشم به هم زدنی کل خانه را با قدمهای کوچکش طی میکند..از این سر خانه به آن سر..و در این راهپیمایی کنجکاوانه به هر سوراخی سرک می کشد..هر کشویی را باز میکند و محتویات آن را برایمان بیرون می ریزد..سیمهای وسایل الکترونیکی خانه را گردن بند میکند و به گردن می آویزد..گلدانهای پشت پنجره را هرس میکند و برگهای اضافیشان را می کند!...سری به سطل زباله میزند...در نبود برادرش اتاقش را حسابی سر و سامان می دهد و مرتب میکند !..با تلفن و موبایل صحبت می کند ...و در این میان هر وقت هم صدای موزیک شادی در خانه به گوش برسد رقص و نانای کردن را فراموش نمی کند..
مرواریدهای هفتم و هشتم نوگل مادر هم در طرفین دو دندان کوچک قشنگش در فک پایین در این ماه بالاخره نمایان شد..
یک سال و یک ماه و یک روزگی دخترکم ..بهانه ای شد برای خوردن کیکی خوشمزه با چای...
چی داری میخوری داداش؟!من هم میخوام!
و فسقلی خودرای که از حالا دارد تمرین استقلال می کند!..کی گفته که نمیتواند موهایش را شانه کند؟!!
و راه رفتن به روش بند بازها برای حفظ تعادل!
کمک و همراهی دخترکم در انجام کارهای خانه!
در بین انجام کارها گاهی هم دخترک کمک حال مادر!..نیم نگاهی به اسباب بازیهایش می اندازد و چند ثانیه ای با آنها سرگرم می شود!
گاهی هم برادر در نقش راننده ای که باید دایم در مورد سرعت غیر مجاز به او هشدار داد!...چند دقیقه ای خواهر کوچکش را سواری می دهد و خودش بیش از او از این کار لذت می برد..
در این میان یکی هم هست که دختر کوچولوی کله شق خودرای ما از او حساب می برد و حرف شنوی دارد...ربات جارو کش!!تنها موجودی که به محض راه افتادنش دخترکم فرار را بر قرار ترجیح می دهد ...
این هم موشی که تو سوراخ نمی رفت و به دمش جارو هم می بست!.. دخمل فسقلی ما که ضمن فرار از دست این روبات ترسناک و در تلاش برای بالا رفتن از مبل..یک کیسه دو کیلویی دراژه را هم با خودش این ور و آن ور می برد!
و اما اولین فیلمی که دخترکم در سینما دید ..فیلم شهر موشها بود..اگر چه در تمام قسمتهای غیر موزیکال فیلم حوصله اش سر می رفت و در حالی که من و ماهانم مشغول تماشای فیلم بودیم..پدر و دختر هم بیرون از سالن نمایش قدم میزدند و از خلوت دو نفره شان لذت می بردند!
و لیانا که به گمانم دارد کپل را از نظر سلامت جسمانی بررسی می کند!..معاینه کامل چشمها..گوشها و بینی..
خوب..خدا رو شکر به نظر سالم میاد!
و وروجک کنجکاو من در حال تحقیق و اکتشاف...
از دیوار راست که هنوز نمیتواند بالا برود..ولی از صندلی چرا!
و باز هم نفسک های من..
از قرار معلوم طرف مقابل حرف حساب در کله اش نمی رود..دخترکم بد جور سعی در توجیح او دارد!
و دو تا عکس تابستانی به عنوان حسن ختام..