واکسن دو ماهگی
6 اذر دو ماهه شدی نازنینم و موعد واکسن دو ماهگیت شد...
اون روز من از صبح استرس واکسنت رو داشتم که نکنه یه وقت تب کنی و اذیت بشی ملوسکم..حدود ساعت 4 بود که راهی مطب دکتر امیدوار شدیم و بعد از یکی دو ساعت معطلی بالاخره نوبتمون شد ..دکتر اول همه چیز نازگلکم رو چک کرد و گفت که مشکلی نیست خدا رو شکر...بعدش هم نوبت زدن واکسن شد که من اصلا دلشو نداشتم که این صحنه رو ببینم...این بود که بابایی به دکتر کمک کرد و پاهای کوچولوت رو نگه داشت تا دکتر واکسنت رو بزنه و من هم رومو برگردوندم تا نبینم که پاهای ناز و ظریفت رو سوزن میزنن...الهی براااااات بمیرم مامانی...داشتی یه خنده خوشگل برای دکتر میکردی که اون هم ناغافل اولین واکسنت رو زد..اون موقع بود که صدای جیغ و گریه ات بلند شد...چیزی نمونده بود که من هم بزنم زیر گریه!!..خلاصه بعد از زدن واکسن سریع لباست رو پوشوندیم و از مطب زدیم بیرون..تو هم تا برسیم دم ماشین دیگه اروم شده بودی و توی راه هم خوابت برد عزیزکم...خوشبختانه تب هم نکردی و بعد از اینکه بهت طبق تجویز دکتر قطره استامینوفن دادم اون شب رو تخت گرفتی خوابیدی...
این هم عکس دخملکم قبل رفتن به مطب دکتر