وروجک بانمک !
دختر گلم ماه اول اولین زمستون زندگیت رو با هم پشت سر گذاشتیم ، البته زمستونی که توش خبری از برف و سفیدی و زیباییش نبود و به جاش تا دلت بخواد هوای الوده و اسمون خاکستری داشتیم! و به همین خاطر هم سعی کردیم تا جایی که میشد کمتر از خونه بریم بیرون تا ریه های کوچولو و حساست اسیب نبینه ، خلاصه این خونه نشینی اجباری رو هم مدیون زندگی تو تهران دود زده هستیم ! یادش به خیر...بچه که بودیم اسمون شهر ما هم ابی بود و شبهامون پر از ستاره های ریز و درشت چشمک زن......
امااااااا، از تو عروسک نازم بگم که هر روز که میگذره هوشیارتر میشی و البته شیرینتر ، حالا دیگه چهره های اشنا رو تشخیص میدی و وقتی یه غریبه بغلت میکنه اول با دقت صورتشو برانداز میکنی و بعد لب ورمیچینی و یه بغض خوشگل میکنی که ادم دلش میخواد قورتت بده!
از شیر خوردنت هم که دیگه نگووووو ، ماراتن شیردهی داریم با هم! تا وقتی که بیداری اصلا شیر نمیخوری و به محض اینکه که شیشه شیرتو میذارم تو دهنت شروع میکنی به حرف زدن و با یه لبخند ژوکوند روی لب سرشیشه رو خیلی شیک و مجلسی با زبونت میدی بیرون!! دیگه وقتی حسابی خسته شدی و چشمای نازت خمار و خواب الود شد اونوقته که شروع میکنی به شیرخوردن....خلاصه که داستانی داریم با تو فندق کوچولو با این شیر خوردنت.
وقت خوابیدن هم که میشه از اونجایی که پستونک نمیگیری دایم دنبال یه چیزی برای مکیدنی ، حالا این وسط هرچی گیرت بیاد فرقی نداره ، دستت ، استینت ، گوشه پتو و وقتی هم توی بغلم میخوابونمت بازوی من برات حکم بستنی قیفی رو پیدا میکنه و حسابی لیس مالیش میکنی! تازه کلی هم لالایی به صورت فی البداهه برات میخونم! و چون فقط دنبال کلمات هم قافیه میگردم این سروده های ناب شنیدن داره !! تو وروجک مامان هم با یه لبخند گوشه لبت به استعداد شعر و شاعری مامانت که زیر خط فقره میخندی!!
جدیدا هم تا میخوابونمت توی تخت،راکر یا هرجای دیگه تمام تلاشتو میکنی که بلند شی بشینی!!! سر و گردن و کمرت رو تا نیمه بلند میکنی و کلی تقلا میکنی که پاشی! آخخخ که یعنی عاشقتم نخودچی زبل من...
و دست اخر هم باید از شکلکهای عجیب و غریب و بامزه ات بگم که با صورتت خصوصا لبهات برامون درمیاری و ادمو وسوسه میکنی که گاز گازت کنه فندق مامان! یه بوس بده بیادددددد !! هووومممممم....یه چیزی میخواستم بگمااااا به نظرتون الان شبیه انجلینا جولی شدم؟؟؟!!!