تابستانه شیرین ما..
آخرین روزهای تابستانی مان هم در حال گذرند و زمان زیادی به شروع پاییز و آغاز فصل درس و مدرسه باقی نمانده..بالاخره در آخرین ماه از فصل گرما کلاسهای تابستانی پسرکم به پایان رسید و فرصتی دست داد تا آب و هوایی عوض کنیم و به دور از شتاب و هیاهوی زندگی روزمره چند روزی در دل طبیعت و در کنار دریای نیلگون مدیترانه استراحتی کنیم و تجدید قوایی..
سفری که با وجود مشکلات خاص بچه داری در طی مسافرت در مجموع خوب و لذت بخش بود و لحظات شیرینی را در کنار دو دلبر نازنینم برایمان رقم زد..
و اما خاطرات به عکس آمیخته این سفر
لیانا در حال نظاره اثر هنری کارمند روم سرویس هتل!
دردانه های عزیزتر از جانمممممم
مادر به فدای تن نازنین افتاب سوخته ات مرد کوچک من..
ژستهای من در آوردی ماهانی!!
لیانا در حال گره زدن سبزه! نیتش را هم خودش میداند و بس!
و سفری که بیش از همه برای ماهان مادر دلچسب بود و لذتبخش..
و فسقلی شیرینم که در روزهای آخر به دلیل سرماخوردگی فقط نظاره گر بازی برادرش بود و نمی توانست در آب بازی همراهیش کند..
و پسر سفید پوست ما قبل از سفر!
و پسر رنگین پوست ما در آخرین روز سفر!
و چشم اندازی از طبیعت و رودخانه مجاور هتل از بالکن